تاریخ مرگ و ماتم است!
تقویم کهنه روی میز
دو برگ آن را پاره کن
میان شعله ها بریز
باید قلم گرفت به دست
تقویم تازه ای نوشت
باید که تن نداد و رفت
به جستجوی سر نوشت
هر برگ این تقویم درد
روز دروغ و شیون است
تاریخ ما ، حضور ما
در دست تو ، دست من است
بر ما هر آنچه که گذشت
تاریخ ما نبود و نیست
آغازِ ما ، عمر زمین
با خلقت دنیا یکیست
تا کی به فکر معجزه؟
در انتظار حادثه
سوار سرنوشت تویی
پشت غبار حادثه
تا کِی به ظلمت گم شدن؟
جادو شدن ، زانو زدن
خدا ندارد احتیاج
به نذر تو ، نیاز من
تقویم درد و تفرقه
ما را به عصر سنگ بُرد
این قوم در خود گم شده
از ذاتِ خود شکست خورد
این کهنه تقویم غریب
تکرارِ تاریخ عزاست
بی ابتدا و انتهاست
نگو که شرح حال ماست
باید جهان را تازه دید
رفت و به فرداها رسید
برای یک آغاز نو
نباید انتظار کشید
به اعتماد دست هم
باید گرفت از نو قلم
دوباره خط زد و نوشت
از ابتدا قدم قدم
تاریخ مرگ و ماتم است!
این کهنه تقویم غم است!
بی ترسِ دوزخ یا بهشت
از زندگی باید نوشت!
اردلان سرفراز
سلام.
خوبین ؟
منزل نو مبارک.
باشه اطلاع رسانی می کنیم.
شعر زیبایی بود.
راستی من با گزارشی از خوابگاهههای دانشجویی به روزم.
بیا...
سلام
بدون خبر آپ می کنی !!!! خبر نمیدی !!!!
شعر زیبایی بود.
وعده ما ۱۳ آبان.
واقعا عالی بود....به دلم نشست
مارو فراموش نکنیدا
با تو آسان می شد از دست سیاهی ها گریخت
رو به سوی ظلمت شبهای بی فردا گریخت
بی تو ای آزادی ,ای والا کلام
گر نباشی در میان, باید که از دنیا گریخت
به امید افق های روشن...
مستراح نوشت امروز متولد شد ، می تونی بیای ببینی بخونی و حسابی لذت ببری !!
سلام بهروز جان
فیلتر شدم . آدرسم همینه که توی قسمت وب سایت گذاشتم.
بگو چی مینویسی منم بنویسم فیلتر بشم!
بی ترس دوزخ یا بهشت از زندگی باید نوشت
اینجوریشو دیگه ندیده بودم بهروز جان.
نامه ی مسعود بهنود رو بذار ، صبح ِصلوة فیلتر میشی.
سلام اقا بهروز
احوال شما...یییهو میذاری می ری...بعد خبر می دی کلا از بلاگفا رفتی...چه خبره؟...
حالا خوب هستی؟...خوشحالم که بازم هستی...
راستی بهروز جان اگه ناراحت نمی شی می خوام یه چیزی بگم
چرا دیگه از احساس خودت نمی نویسی...مثل اون وقتا... چرا همش سیاسی می نویسی... سیاست کثیفه... احساس رو می کشه... ادم بدون احساس دیگه قشنگ نیست...
خدا کنه از حرفم ناراحت نشی...
فعلا بای
راستی آقا بهروز اگه از دستم دلخور نشدی بیا پیشم... آپ کردم
منتظرتم....
با مطلب "این روزها"اپ هستم!
بهروز جان !!! چرا پست میذاری غیب میشی ؟؟؟؟!!!
کوشی ؟؟؟
سلام
زیبا بود
سلام. در رابطه پست بالایی: خوب رفتیم،شعار دادیم اما نگفتیم مرگ بر هیچ کس. خوب چی کار کنیم؟دست خودمان نیست. خوب وقتی حقمونو خوردن چرا نگیم مرگ بر اونا؟
عزیز دل ۳۰ سال گفتن و گفتید مرگ بر اونا چه اتفاقی افتاد به جز اینکه اونا به ما خندیدن!چرا اونا نمیگن مرگ بر ما؟!تا حالا از خودت پرسیدی اینو؟!
من و حافظ ناشنیده پند... !! [نیشخند][چشمک]
منظورم از مرگ بر اونا ،همین کودتاچیان بود،حقمونو خوردن،دموکراسیمونو بردن زیر سوال،به امانتمون که انداختیم توی صندوق خیانت کردند،منظورم این بود که خواستیم نگیم مرگ بر دیکتاتور اما نشد،گفتیم،یک سره هم گفتیم،مرگشو از خدا خواستیم و فریاد زدیم.
منتها اصلا رغبت ندارم که توی یک همچین وب محترمی اسمشونو بنویسم،از ضمیر "اونا"استفاده کردم،نمیخواستم وبت ناخوشایند شه،منظورم همون کودتاچیان و قدرت پرستان است
اشتباه از من بود!عذر خواهی میکنم ازتون.
آپ کردما !!!
بیا ببین مجلس چه کرد!
بهروز جان به این آدرس برو. پستش رو بخون.
http://www.shahabedu.blogsky.com/
کجایی آقای غایب ؟؟؟؟
هستم
"به یاد پدر بزرگ"
نه خیر !!! راستی راستی از دست رفتی.
بیا باز اومدم ای دفه با مطلب!